این تصویر جلسه شورای معاونین وزارت آموزش و پرورش است!
اگر قرار بود این گروه با هم سمفونی و یا سرودی اجرا کنند از قبل چقدر باید با هم تمرین میکردند تا حداقل یک صوت موزون شنیده شود؟!
حالا اینکه مخاطبین لذت ببرند و تحسین کنند و یا همنوا شوند (جاری شدن تغییر و تحول در بدنه) بماند.
تجربه میگوید اگر هوشیار نباشیم این ساختار بزودی ممکن است به یکی از موانع تحول تبدیل شود.
باغبان آگاه زمان هرس را از دست نمیدهد! شاخ و برگهای اضافه و متداخل یکی از موانع ثمر دهی است.
به طراحان و گزینندگان اعضای این جلسه پیشنهاد میکنم هنوز فرصت برای هرس ساختار وجود دارد.
معاونت ابتدایی و معاونت متوسطه با ادغام در هم میتوانند تشکیل معاونت آموزشی دهند.(دفتر آموزش دبستانی به معاونت آموزش متوسطه ملحق گردد)
اداره کل توسعه عدالت آموزشی و عشایر قابلیت ادغام با سازمان نهضت سوادآموزی را دارد.
هر چند به لحاظ کارشناسی با تشکیل سازمان تعلیم و تربیت کودک مخالف بودهام اما اکنون که شده است میتوان انجمن اولیاء و مربیان را در این سازمان و یا سازمان مدارس غیردولتی و مشارکتهای مردمی ادغام کرد.
هرچه از این جلسه با این ساختار بگذرد کار هرس سختتر می شود! شاخههای نازک ضخیم میشوند و سایهای میگسترانند و خودشان و دیگران فراموش میکنند که هدف اصلی میوه دهی بود و نه سایه گستراندن!
در متن بالا صرفاً به یک نمونه تغییرات ساختار اشاره شد. اگر به ساختار سازمانی وزارت آموزش و پرورش مراجعه کرده باشید و این ساختار را در استان و مناطق نیز مورد بررسی قرار داده باشید، بی شک به یکی از موانع تحول پی خواهید برد.
در ساختار سازمانی آموزش و پرورش برای پشتیانی هر نوع مدرسه یک معاونت یا اداره کل تشکیل شده است. از تفکیک مدارس با نوع دوره تا تفکیک مدرسه بر اساس نوع دانشآموز تا تفکیک مدرسه بر اساس نوع اداره. همین موضوع در اجرا نه تنها باعث افزایش کیفیت نشده است و نمی شود حتی بیعدالتی را تشدید میکند و شفافیت را کاهش میدهد. همه این مدارس به یک نوع پشتیبانی نیاز دارند و حداکثر ۲ تا ۳ کارشناس ستادی برای پشتیبانی امور تخصصی.
به نظر میرسد تنها مدارسی که نیازمند اداره مستقل برای پشتیبانی ستادی میباشند مدارس فنیوحرفهای و مهارتی است، آن هم به این دلیل که این مدارس به شدت به تجهیزات، فناوری و فضا وابسته هستند و اجرای مطلوب آنها نیازمند همکاری فرابخشی با بخشهای صنعت، خدمات و کشاورزی در سطوح ملی میباشد.
اما متأسفانه همین یک منطق برای تفکیک ساختار اداری آموزش و پرورش وجود ندارد، موضوعات پشتیبانی و تخصصی متعددی نیز باعث تشکیل ساختار متفاوت شدهاند، مثلاً ما از لزوم تحقق تربیت متوزان و یکپارچه شش ساحته حرف میزنیم اما در سطح ستادی معاونت تربیت بدنی، پرورشی، فرهنگی و آموزشی را کردهایم ۴ معاونت مجزا که هر کدام به صورت جداگانه برای مدرسه و مدیریت مدرسه بخشنامه صادر کنند.
متأسفانه منطق تفکیک را حتی به بحثهای پشتیبانی تسری دادهایم. جالبرتر اینکه این منطق تفکیک را حتی در لایه استانی و منطقهای که به اجرا و مدرسه رسیدهایم نیز حفظ کردهایم!
حال به این تصویر دوم توجه کنید:
تصویر وزیر آموزش و پرورش در حال افتتاح اداره آموزش و پرورش بخش لیلان شهرستان ملکان در استان آذربایجان شرقی.
شهرستان ملکان دو بخش دارد، بخش مرکزی و لیلان. در سرشماری سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۱۱۱ هزار نفر جمعیت داشته که جمعیت بخش لیلان آن بالغ بر ۲۵ هزار نفر بوده. کل شهرستان ملکان در سال تحصیلی ۴۰۰-۱۳۹۹، ۲۲۰ باب مدرسه و ۲۱ هزار دانش آموز و مجموع نیروهای آموزشی، اداری و خدماتی آن نزدیک ۱۳۰۰ نفر است.
نمی دانم چه دلیلی جزء ناکارآمدی مدیران مناطق می تواند دلیل تفکیک و تشکیل یک اداره جدید باشد.
سید علی موسوی؛ نماینده ملکان در مجلس شورای اسلامی در این آیین گفته است: «مردم لیلان و حومه آن با تأسیس آموزش و پرورش خیلی امیدوار و خوشحال هستند چرا که بواسطه این مهم بدون تردید شاهد رشد و توسعه تعلیم و تربیت در این بخش خواهد بود.»
فکر می کنم فهم درستی از توسعه و رشد نداریم. راه رسیدن به عدالت را بلد نیستیم. اقداماتمان گاهی بیشتر مانع تحقق عدالت است تا هموار کننده عدالت…
احتمالاً برای ساختمان اداره یک باب مدرسه بزرگ و نوساز استفاده شده است…
بحران کمبود معلم با رفتن ۲۰ تا ۵۰ معلم به اداره تشدید خواهد شد و چند وقت دیگر هر کدام به تنهایی مانعی برای تحول و خلاقیت مدارس میشوند…
به زودی اداره جولانگاه نماینده، فرماندار و نیروهای سیاسی برای چینش نیروها خواهد شد تا در انتخابات بعدی مجلس اثر گذار باشند…
به دلیل سیاست بومی گزینی استخدام نیروها دچار آسیب خواهد شد و از کیفیت لازم برخودار نخواهند بود…
و….
تقویت مدرسه و استفاده از مشارکت مردم با محوریت مدرسه را در دستور قرار دهیم. اگر بر اساس سند تحول مدرسه کانون پیشرفت محله باشد این تعداد اداره نمیخواهیم. راه حل توسعه نامتوازن ایجاد ساختارهای ضد کیفیت نیست. مسیری که سالها رفتهایم ما را به تحول نمی رساند. باید با شجاعت به مسیرهای جدید فکر کنیم و روش های جدیدی را بیازماییم.
یکی از مسیرهای جایگزین دولت الکترونیک و به کارگیری فناوری اطلاعات است. اگر از فناوری اطلاعت به درستی استفاده کنیم به شدت نیاز ما برای خدمت رسانی مطلوب از طریق داشتن نیروی مستقیم در همه مناطق و مکانها کاهش خواهد یافت. ما نباید کشور را با مدلها و شرایط ۱۰۰ سال پیش مدیریت کنیم.
ما می توانستیم بجای راهاندازی یک اداره در همین منطقه یک «مرکز رشد و ارتقاء یادگیری معلم» و یا یک «مرکز رشد و یادگیری مدارس و مدیران» تأسیس کنیم و تجارب جدیدی برای بهبود کیفیت آموزشی و تحقق عدالت آموزشی تجربه کنیم.
حال به تصویر فوق که نحوه ارتباط مدرسه با ستاد وزارت آموزش و پرورش را نشان میدهد توجه کنید. سلسله مراتب و زنجیره فرمان از ستاد تا واحد عملیاتی در تصویر به نمایش درآمده است. ارتباط واحدهای عملیاتی (صف) با واحدهای مدیریت و برنامهریزی (ستاد) در دو وزارتخانه دیگر نیز برای درک بهتر نمایش داده شده است.
اگر بخواهیم همه فرایند جاری شدن یک تصمیم را در آموزش و پرورش به نمایش بگذاریم تصویر کاملاً پیچیده خواهد شد، لذا صرفاً بر روی زنجیره اصلی متمرکز شدهایم.
در بالا به صورت مختصر در مورد وجود هر کدام از واحدها و سلسله مراتب و کیفیت آن توضیح داده شد، تصویر بالا نیز به قدرکافی گویا است و در دل خود نقد و راه حل مربوط را نشان میدهد.
وقتی مدرسه هویت مستقل ندارد و به عنوان یک نهاد اجتماعی تلقی نمیشود و رکن نیست، طبیعی است که برای آن باید دهها قیّم تدارک دید!
در انتها از دو تجربه بینالمللی نیز مختصراً یاد کنم:
۱- در چین وزارت آموزش عمومی و عالی یکی است و جالب است که این وزارتخانه ۵ معاون وزیر دارد. تعیین تمام مدیران مدارس به عهده ستاد است و هیچ واحد استانی و منطقهای وجود ندارد. البته طول دوره مدیران چندین برابر اینجاست نزدیک ده سال. (مشاهدات یکی از معاونان مدیرکل ستادی وزارت آموزش و پرورش در سفر رسمی به چین در سال ۱۳۹۷)
۲- در آلمان نیز وزارت آموزش عمومی و عالی یکی است، چارت این وزارتخانه وجود ۱۵۰ نفر نیرو را در این وزارتخانه نشان میدهد. (نقل مشاهدات عینی یک از نمایندگان عضو کمیسیون آموزش مجلس در سال ۱۳۹۲ نیز آن را تأیید می کرد). وقتی این ساختار را در ایالتها و شهرها دنبال میکردم ساختارها و نهادهای گستردهتری را شامل میشود، مثلاً در برلین یک اداره برای امور فرهنگی، اجتماعی، هنری و آموزشی وجود داشت که ۵۰ نفر کارمند دارد. (مراجعه به سایت اطلاعرسانی وزرات آموزش فدرال آلمان)