تاریخ امروزشنبه , ۳۰ فروردین ۱۴۰۴

بررسی گزینه جوان (دکتر باغگلی) پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش

بررسی اول
در یادداشت قبل در مورد شرایط امروز آموزش و پرورش برای انتخاب وزیر سخن گفتیم و وضعیتی را تشریح کردیم که از آن می‌توان به شکاف نسلی و مدیریتی در آموزش و پرورش تعبیر کرد. از طرف دیگر شرایط ویژه آموزش و پرورش را خصوصاً در سال‌های پیش‌رو را نیز قبلاً در یادداشت‌هایی ذکر کردیم.
با توجه به شناختی که از آموزش و پرورش و ظرفیت‌های درونی آن داشتیم و با توجه به نیازهای بلند مدت آموزش و پرورش، لزوم استفاده از جوانان را در بدنه مدیریتی آموزش و پرورش ضروری می‌دانستیم و می‌دانیم. جوان شدن بدنه مدیریتی آموزش اگر در این دولت اتفاق نیفتد آسیب جدی‌ای به آموزش و پرورش وارد می‌شود چرا که این دوران تنها دورانی است که امکان بکارگیری جوانان در مدیریت‌ها با همراهی و مشورت مجربان وجود دارد، ساختار نیروی انسانی آموزش و پرورش و سیل بازنشستگی نیروها در این وزارتخانه مهم، هیچ فرصت دیگری برای این همنشینی میمون فراهم نمی‌کند.
در این تحلیل دو استراتژی برای تعین وزیر امکان وقوع دارد: انتخاب یک وزیر جوان و تیم مدیریتی جوان و در کنار آن استفاده از مجربان و باسابقه‌ها در مشاوره‌ها و برخی جایگاه‌های ضروری و گزینه دوم انتخاب یک وزیر باسابقه و کارکشته با یک تیم مدیریتی جوان.
هر استراتژی شاخص‌هایی را به همراه خواهد داشت. طبیعتاً در مدل انتخابی وزیر جوان ایجاد اطمینان از کفایت مدیریتی و تجربه و شناخت کافی از وزارت آموزش و پرورش و دستگاه‌های سیاسی و اداری کشور و داشتن ایده‌ها تحولی معتبر به همراه جسارت تصمیم‌گیری و اقدام، شاخص‌هایی هستند که باید با ریسک مقبولی مورد توجه قرار گیرند. در مدل دوم نیز باید فردی با روحیه تحول‌گرایانه و مشورت پذیر و جوان باور انتخاب گردد. انتخاب هر کدام از استراتژی‌ها بیشتر از آنکه در یک بحث نظری نتیجه‌گیری شود تابع واقعیت‌ها و گزینه‌های موجود است. اما گرایش و پیشنهاد اینجانب مدل اول بوده است.
در یک نگاهِ مرسوم، گذرتجربی مرحله به مرحله از سطوح معلم و مدرسه تا سطوح مدیریتی منطقه، استان و ستاد به عنوان یک شرط اساسی برای پست‌های مدیریتی در سطح وزارت ذکر می‌شود. در اینجا به صراحت می‌گویم گذر از این مسیر به هیچ وجه نمی‌تواند تضمین کننده شایستگی باشد و در پاره‌ای از موارد نیز ممکن است مخل باشد. به عنوان نمونه گاهی زیست طولانی در مناطق آموزش و پرورش با توجه به ساختار سیاسی ادارات آموزش و پرورش، از افراد نیروهایی کاملاً دیسپلینی و یا محتاط می‌سازد. چه اینکه خود این ساختار سلسله مراتبی یک از موانع تحول تلقی می‌شود و در این زمینه نیز قبلاً در این کانال مطالبی از نظر مخاطبان گذشته است.
بنابراین بنده برای ارزیابی و تأیید یا رد گزینه پیشنهادی نداشتن سوابق مدیریتی در منطقه و استان را معیار قرار نمی‌دهم و از این سوابق در صورتی که شکل منفی پیدا نکرده باشند به عنوان امتیاز مثبت استفاده می‌کنم. در واقع آنچه زیربنای معیار قرار دادن این سوابق است، کسب شناخت عمیق و درست از حیطه مدیریتی می‌باشد، البته که یکی از فرایندهای بسیار قوی برای پیدان کردن شناخت از آموزش و پرورش حضور در لایه‌های مدرسه، منطقه، استان و ستاد می‌باشد اما تنها مسیر ممکن این نیست.
آقای باغگلی نزدیک به ۳ سال مدیر عاملی بنیاد فرهنگی رضوی (مدیریت ۱۹ مدرسه) را به عهده داشته است. در کشور نمونه دیگر این مدارس با تعداد بیشتر وجود دارد. مدارس صدار وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، مدارس سما وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی، هنرستان‌های وابسته به وزارت ارشاد، مدارس وابسته به سپاه و… نمونه‌های دیگری از این نوع مدارس هستند که همگی از نظر تعداد و گستردگی در سطح کشور در جایگاه بالاتری نسبت به مدارس امام رضا علیه السلام قرار می‌گیرند.
اینکه این فرصت چقدر در شناخت آموزش و پرورش به وی کمک کرده باشد را باید با بررسی عملکردش در این مدارس و خصوصاً از آموزش و پرورش خراسان رضوی جویا شد و همچنین برنامه و گفتگوهای قبلی و چند روز اخیر نیز می‌تواند منبع سنجش باشد.
رشته تحصیلی مرتبط و آشنایی با مفاهیم تخصصی در هر حوزه کاری البته مورد نیاز است و به عنوان یک ویژگی مثبت تلقی می‌گردد اما به همان اندازه و بیشتر می‌تواند حجاب راه گردد! خصوصاً اینکه در سوابق مدیریتی کشور و آموزش و پرورش افرادی با بالاترین درجه علمی و بیشترین تطابق مدرک تحصیلی با حوزه کاری خود اتفاقاً بدترین عملکردها را در دوران یک سازمان و یا بخش رقم زده‌اند.
آسیب فاصله داشتن دانشگاه، از مسائل اساسی کشور می‌تواند زیست دانشگاهی را اتفاقاً به عنوان یکی از شاخص‌های منفی در سوابق برای پذیرش مسئولیت و مدیریت در کشور قلمداد کند مگر شواهد روشنی از شکستن این مرز توسط فرد وجود داشته باشد. در سوابق آقای باغگلی پا گذاشتن بر دریای پرتلاطم اجرا و مسائل کشور در حد فرصت و عمری که داشته‌اند قابل مشاهده می‌باشد.

بررسی دوم

در یادداشت قبل بستری برای بررسی گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش بحث شد. قطعاً یکی از ملاک‌ها لزوم آشنایی با دستگاه آموزش و پرورش است به عنوان یک نظر کارشناسی گفته شد که تنها مسیر کسب آشنایی، گذر سلسله مراتبی در لایه‌های مختلف مدیریتی نیست.

میزان شناخت از وضع موجود، آرمانگرایی را معقول و اقدامات را منطقی و مسیر تحول را ممکن می‌کند وگرنه تلاش برای تحقق آرمان‌ها بدون در نظر داشتن زمینه‌ها، نتیجه‌ای جز اتلاف منابع و زمان و همچنین ایجاد شکاف بین مدیریت و بدنه نتیجه‌ای نخواهد داشت. گاهی پیشنهادهای آرمان‌گرایانه در جایگاه مدیریت می‌تواند نشان خوبی از نشناختن سیستم باشد؛ البته این بدان معنا نیست که مدیران نباید چشم‌انداز و آرمان داشته باشند و یا آنها را ابراز کنند! بلکه آنچه حیاتی است ترسیم وضع مطلوب میسور در بستر زمان و مقتضیات است.
مدیری و مجری ای که نتواند این وضع را درک کند احتمالا در فرایند تحول با زیردستان دچار چالش می‌شود و هر دو بر علیه هم خواهند شد. واقعیت این است که بررسی بنده از دوران مدیریت آقای باغگلی در مدیریت مدارس آستان قدس رضوی تا حدودی مؤید این مطلب است. نمونه دیگری از تأیید چنین آسیبی، بخشی از گفتگوی وی با برنامه ملت‌شهر۹ است که در آن پیشنهادی در جایگاه حاکمیت و دولت برای آینده مدیریت نظام تعلیم و تربیت طرح می‌کنند می‌باشد.
البته در آن گفتگوی ۴۵ دقیقه‌ای وجود نگاه‌های تحول‌خواهانه و نو در ارتباط با تعلیم و تربیت مدرسه‌ای کاملاً مشهود و در جای خود مغتنم است.
بنده از آقای باغگلی یادداشت‌ها، نظرات و یا کار علمی و عملی در حوزه سیاست‌گذاری و مسائل کلان آموزش و پرورش به دست نیاوردم، لذا به نظر می‌رسد در مجموع اگر توسط مجلس موفق به کسب رأی اعتماد شوند حداقل در ابتدای راه و کار برای درک درست شرایط و اتخاذ تصمیم‌های درست نیاز به کمک زیادی خواهند داشت.
البته در مورد ارزیابی عملکرد آقای باغگلی به دو نکته می‌توان اشاره کرد: لاجرم ارزیابی رئیس جمهور محترم، مشاوران و نزدیکان ایشان در این زمینه مثبت است وگرنه به عنوان گزینه به مجلس معرفی نمی‌شدند. ارزیابی دیگری را باید از کادر، کارکنان، معلمان و اولیاء دانش‌آموزان مدارس آستان قدس رضوی پی‌جویی کرد، البته هر دو ارزیابی‌ها باید به خوبی تحلیل شوند و صرفاً به داده‌ها و نظرات خام اکتفا نگردد.

بررسی سوم

در صحبت‌های برخی نمایندگان و برخی از پیشکسوتان آموزش و پرورش گاهی به سن وزیر پیشنهادی تعریض می‌شود خوب است این چند خط را بخوانند:

شهیدان رجایی و باهنر به ترتیب در ۴۶ و ۴۷ سالگی و مرحوم پرورش در ۳۹ سالگی، آقای اکرمی در ۴۴ سالگی، آقای نجفی در ۳۷ سالگی، آقای مظفر در ۴۵ سالگی وزیر آموزش و پرورش شد‌ه‌اند، اساساً میانگین سنی وزیران آموزش و پرورش از اول انقلاب بجز دولت یازدهم و دوازدهم (دولت خستگان بازنشسته) ۴۶٫۸۱ سال می‌باشد.
وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش نیز ۴۳ سال دارد. چه چیز عجیبی در مورد سن وجود دارد؟ نکند شعار دولت جوان حزب‌الهی یعنی دولت ۷۰ سال‌ها!!!
این در مورد وزرای پیشنهادی ارتباطات و وزیر کار نیز بخصوص صدق می‌کند.

عملکرد وزیران دو دولت آقای روحانی با میانگین ۵۸٫۵ سن، (نزدیک ۱۲ سال بیشتر از میانگین قبلی!) امروز روی زمین است. اگر بحران کسری معلم داریم اگر بحران فاصله دریافتی معلم با مدیران نجومی بگیر داریم جز حاصل عملکرد همین افرادی که مدعی کاربلدی بودند نیست!
برخی که عملکرد کاملاً مشخصی در بحران وضع موجود دارند حرف از لزوم تجربه می‌زنند! اگر تجربه یعنی چگونگی تعطیل کردن دانشگاه فرهنگیان، یعنی چگونه به ثمن بخس گذاشتن امکانات و ظرفیت‌های آموزش و پرورش، یعنی چگونه به تهدید تبدیل کردن فرصت تحول بنیادین، این تجربه نیست!
به صراحت بگویم ما در گام دوم انقلاب می‌خواهیم از چنین تجاربی عبور کنیم.

بررسی چهارم

از اولین باری که اسم آقای حسین باغگلی را شنیده‌ام نزدیک به ۲۰ روز می‌گذرد، در این مدت نیز حدود ۵ ساعت فیلم از جمله گفتگو با برنامه‌های ملت شهر، فرهنگراه، جلسه رأی اعتماد، خبر فوری و برنامه عیار و صفحه مجازیشان و دو برنامه کفتگو محور توسط مخالفان و موافقان ایشان را دیده‌ام و شنیده‌ام، از مکتوبات مدیریتی و سیاستگذارانه نیز برنامه اعلامی به مجلس شورای اسلامی در دسترس است و با دقت مطالعه کرده‌ام؛ حقیقتاً این شرایط برای تصمیم‌گیری و تنظیم نوع کنشگری سخت است اما از آن گریزی نیست.
تنظیم کنشگری به گونه‌ای که منجر به حفظ وضع موجود نشود، گذشته تکرار نشود، جریانِ تحول‌خواهِ انقلابیِ جوانِ تعلیم و تربیت تقویت شود و در عین حال نواقص و ضعف‌های موجود آسیبی به حال و آینده این جریان وارد نکند کار پیچیده‌ای است که با عملکرد و موضع یک فرد تحقق پیدا نمی‌کند و مجموع حرکت‌ها و اقدامات و موضع‌گیری‌های خالصانه و صادقانه آن را می‌سازد حتی اگر گاهی در ظاهر تناقضی در جهت حرکت پیکان‌های مؤثر وجود داشته باشد.
ما در مورد آینده نظام تعلیم و تربیت می‌دانیم چه می‌خواهیم. می‌دانیم که طی این مسیر با چه کسانی ممکن نیست. می‌دانیم برخی از تجارب گذشته حداکثر برای روغن‌کاری چرخ‌دنده‌های سیستم موجود کارایی دارند و نهایت صدای دلخراش سایش چرخدنده‌‌ها را مدتی کاهش خواهد داد.
از طرفی ما در مورد ویژگی‌‌های رهبر یا پشتیبان تحول نیز آگاهی داریم و می‌دانیم مرد این میدان باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد، می‌دانیم جوانی و تازه نفس بودن نیز یک معیار مهم است.
از دلسوزان پرسابقه تعلیم و تربیت نیز توقع داریم مشاور، امین، حمایت‌گر و تسهیل‌گر این مسیر باشند. قبلاً بارها گفته‌ام جوان کردن بدنه مدیریتی آموزش و پرورش یک ضرورت اجتناب ناپذیر است، یک مطالبه جدی بر زمین مانده امام خامنه‌ای است همچون اجرایی شدن سند تحول؛ اما این تحلیل مبتنی بر اطلاعات دقیق و آمار کمی و تحلیلی مبتنی بر ترکیب نیروی انسانی آموزش و پرورش نیز استوار هست.
جمهوری اسلامی فرصت بی‌بدیلی برای جهش در گام دوم دارد این فرصت در جوان شدن بدنه مدیریت اجرایی و هم‌زمان استفاده از تجارب اندوخته شده در گام اول در قالب مشورت‌ها، سیاست‌گذاری‌ها، نظارت‌ها و هدایت‌های حمایتگرانه نسل اول نهفته است. این فرصت بی بدیل به هیچ وجه در گام اول انقلاب امکان نداشت و در آینده نیز کمتر وجود خواهد داشت، هم ما جوانان و هم پیشکسوتان و صاحبان تجربه این فرصت و نعمت الهی را قدر بدانیم و از آن بهترین بهره‌برداری را برای پیشبرد اهداف انقلاب داشته باشیم.

اشتراک‌گذاری