رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مجازی یازدهم شهریور ماه سال جاری با مسئولین آموزش و پرورش سراسر کشور در مورد رها بودن مهدکودکها و بگومگوی دستگاههای دولتی در مورد مدیریت آنها بیانات راه گشایی داشتند و تصرایح کردند: «مهدکودکها هم ذیل آموزش و پرورش است»
پیرو این مطالبه رهبری، شورای عالی انقلاب فرهنگی از خواب زمستانی (مثل موارد مشابه دیگری چون مسئله نیروی انسانی آ.پ، سمپاد، کنکور، ۲۰۳۰) بیدار شد و مصوبهای در این زمینه داشت.
در ماده واحده آمده است:
به منظور ساماندهی امور مرتبط با تعلیم و تربیت دوره کودکی، تمامی امور مربوط به مهدهای کودک و سایر مراکز نگهداری کودکان اعم از صدور مجوز، برنامهریزی، هدایت و نظارت، تقویت استانداردها و ارزیابی به وزارت آموزش و پرورش محول میشود.
ماده واحده فوق مطلوب و مورد تقدیر است. اما شورای انقلاب فرهنگی به این ماده واحد بسنده نکرده و با توجه به اهمیت امر تبصرهای نیز برای ضمانت تحقق مطلوب هدف مذکور نیز داشته است.
در تبصره آمده است:
اساسنامه مرکز یا سازمان مربوطه که وابسته به وزارت آموزش و پرورش است، ظرف مدت یک ماه توسط وزارت آموزش و پرورش با همکاری شورای تخصصی تحول و نوسازی آموزشی، تدوین و به شورای عالی انقلاب فرهنگی جهت تصویب ارائه میگردد. مرکز یا سازمان مربوطه، مسئولیت امور مرتبط با تعلیم و تربیت کودک را عهدهدار خواهد بود.
سؤال این است که آیا برای انجام این مأموریت نیازمند ایجاد ساختار جدید بودیم؟ وجود این ساختار جدید چه مزیتی ایجاد خواهد کرد؟ رابطه آن با سایر سازمانها و بخشهای وزارت آموزش و پرورش چگونه خواهد بود؟
این سازمان چگونه میتواند ضامن تعلیم و تربیت یکپارچه از مهد کودک تا دانشگاه باشد؟! آیا وجود چنین ساختاری در دل آموزش و پرورش این اصل را دچار خدشه نمیکند و ساختار سازمانی آموزش و پرورش را دچار تشتت و تعارض نمیکند؟
هماکنون نیز ساختار سازمانی آموزش و پرورش و روابط درونی و بیرونی آن برای ایفای مأموریت یکپارچه خود بسیار ناکارآمد و دچار تعارض است! ایجاد یک ساختار جدید به رفع این اشکالات کمک میکند و یا آنها را تشدید میکند؟!
بر این باورم سازمان جدید ضمن تشدید تعارضات علاوه بر اینکه خلاف اصول برنامهریزی و ساماندهی سازمانی است، خلاف اصل تعلیم و تربیت یکپارچه نیز عمل خواهد کرد. این سازمان بدنه فربه ستادی آموزش و پرورش را فربهتر و ساختار ناموزون و نامتوازن آن را نامتوازنتر میکند.
یکی از مهمترین تعارضات این سازمان با سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی است. تأسیس این سازمان خصوصاً آنجا که به تمامی امور مربوط به مهدهای کودک اشاره دارد محدود کردن و ایجاد تعارض در ایفای مسئولیت سازمان پژوهش به عنوان قلب آموزش و پرورش است.
پیشنهاد جایگزین ما این است که در تبصره باید به فرایندها و مسئولیتها تصریح میشد. به عنوان مثال:
– مسئولیت برنامهریزی، سیاستگذاری و تولید محتوا به سازمان پژوهش سپرده میشد و فرصت سه ماهه برای تصویب اهداف و سیاستهای دوره کودکی در شورای عالی انقلاب فرهنگی با لحاظ کردن تعلیم و تربیت پیوسته از مهد تا دانشگاه و در راستای مبانی نظری تحول بنیادین داده میشد.
– در بند دیگری نیز دانشگاه فرهنگیان برای تربیت نیروی انسانی و تدوین برنامههای تربیت معلم مأموریت مییافت.
– مسئله نظارت و صدور مجوز مهدها و نظارت بر عملکرد و هدایت حین اجرا نیز همچون سایر مدارس به معاونت آموزش ابتدایی محول میشد.
به هر حال در حال حاضر حداقل کار مورد انتظار در تصویب اساسنامه این است که به صراحت موارد فوق در اساسنامه لحاظ گردد (خصوصاً رفع ابهام از مسئولیت برنامهریزی آموزشی و درسی در این دوره و تدوین محتوا).
در انتها دلایل را اینگونه جمع بندی می کنیم.
۱- حل مسئله مهدکودکها و پیشدبستانی به روش تشکیل سازمان یک خطای راهبردی است.
۲- فراهم آوردن فکر و برنامه برای مهدکودک و پیشدبستان متوقف به ساختارسازی جدید نیست.
۳- اینگونه ساختارسازیها فقط مسئله را بغرنجتر میکند و به زودی خود سازمان میشود مسئله.
۴- این تأسیس خلاف اصل تعلیم و تربیت یکپارچه و به نظر بنده آن را باید کجفهمی در اجرای فرمایش رهبر معظم انقلاب و تحقق بند ۲ سیاست کلی تحول در نظام آموزش و پرورش کشور تلقی کرد که بهسرعت به اصل تعلیم و تربیت آسیب خواهد زد.
۵- اگر از بنده بپرسند زمینه ورود سند ۲۰۳۰ در کشور چیست؟ میگویم اعتبارزدایی و ایجاد تشتت و تعارض در نهادهای تصمیمگیر و سیاستگذار تعلیم و تربیت در سطح کلان و ناکارآمدی و شلختگی در اجرا، این تأسیس دقیقاً چنین کاری میکند. تأسیس این سازمان، آن هم با کمترین ارتباط و پیوستگی با قلب آموزش و پرورش، یعنی سازمان پژوهش بوی خوشی نمیدهد به آن بدبین هستیم.
۶- خلع ید نهادهای فاقد صلاحیت تربیتی از مهدکودکها امری پسندیده است اما قبول مسئولیت آن نیازمند توسعه ساختاری جدید نیست. تولید فکر و برنامه بیش از آنکه نیازمند سختافزار باشد نیازمند نرمافزار است.
۷- تولید فکر و برنامه البته نیازمند ردیف بودجه مستقل است اما داشتن ردیف مستقل نیازمند ساختار مستقل نیست! امیدوارم نیاز نباشد سالهای آتی از بلعیده شدن بودجه در سازمان جدید اظهار نگرانی کرد.
۸- برای تولیت مطلوب مهدکودکها باید مأموریتها را توسعه داد و متعهدانه برای تحقق آن گام برداشت؛ ساختار جدید سنگ راه نشود تسریع کننده نخواهد بود.
در پایان در مورد متن زیر نیز تأمل کرد:
توجه به افراد و اصناف و محور قرار دادن آنها یکی از رویکردهای دنیای غرب و حاصل فردمحوری است.
در دنیایی که فرد اصالت داشته باشد سازمانها حول منافع افراد و اصناف شکل میگیرد.
در جامعه اسلامی اما آنچه محور رشد است جامعه است. لذا سازمانها نه بر اساس افراد که بر اساس سلولهای بنیادی و حقیقی جامعه توسعه پیدا میکنند.
#خانواده بنیادیترین و اجتماعیترین رکن جامعه اسلامی است.
در غرب خانواده از هم پاشیده میشود و اجزای آن محور قرار میگیرد: #زن #کودک #نوجوان
اما در جامعه اسلامی #خانواده محور است و سازمانها باید بر اساس آن ایجاد و توسعه پیدا کنند.